"تا جایی که یادمه هیچ وقت، هیچ وقت از برادرم خوشم نمی آمد. کار احمقانه ای است که بخواهم طور دیگری وانمود کنم. او هر بلایی که فکرش را بکنید سر من آورده است.

بالاخره کاسه ی صبر هر کس روزی لبریز میشود و وقتی این طور شد...  خلاصه برنامه ای ریختم تا حالشو بگیرم و یه درس حسابی بهش بدم. بالاخره یه روز باید رویش را کم می کردم. اسم طرحم رو گذاشتم عملیات دک کردن کپک..."

متن بالا، قسمتی از داستان است که در پشت آن درج شده است. فکر می کنم کتاب جالبی باشه. خودم کتابشو دارم ولی راستشو بخواید، نزدیک امتحانات خرداده و دروس دوم راهنمایی هم سخت. از موضوع اصلی منحرف نشیم. می تونید کتاب رو از نشر ماهی با قیمت 2000 تومان تهیه کنید.

عکس بالا، طرح روی جلد کتاب بسیار زیبای میک هارته این جا بود را نشان می دهد.

"من و پدر و مادرم با ماشین تا محل خاکسپاری میک رفتیم. در طول راه یک کلمه هم حرف نزدیم. من عقب نشسته بودم و حواسم بود از خط فرضی روی صندلی که "طرف من" را از "طرف میک" جدا می کرد رد نشم. دستم را جلو بردم و به موهای مادرم کشیدم. او یک دستش را روی دست من گذاشت و دست دیگرش را به دست بابا گرفت.

درست مثل یک زنجیر خانوادگی با یک حلقه ی گم شده... "

متنی که خواندیم، قسمت تاثیر گذار داستان بسیار زیبای "میک هارته این جا بود" بود. داستان، داستان یک خواهر و برادر است-یا شایدم برادر و برادر- که فرد بزرگتر، برادرش را بر اثر ضربه ی مغزی از دست میدهد. "میک، درحال بردن دوچرخه به خانه اش بود که یک کامیون با سرعت به طرف او می آید. میک برای فرار با دوچرخه با سرعت حرکت می کند و با گیرکردن چرخ به یک سنگ کوچک، میک از دوچرخه پایین می افتد و... "

به همه ی شما پیشنهاد می کنم حتما این کتاب را بخوانید. قیمتش هم 2000 تومان هست و از نشر ماهی می تونید تهیه کنید.